رسا گل پسررسا گل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 15 روز سن داره

. . .رسا نفس مامان و بابا

اولین شمال گل پسر

      دردانه من :     موهایت را ابریشم میدانم دست هایت را شفا ده چشم هایت را دریا قلبت را دنیا حضورت را بهشت   .   .   .   من عاشق تمام لحظات با تو بودنم           hello تو راه رفتن به چاکسر  بابایی برا رسا جون که عاشق پرتقاله داره پرتقال میخره تا تو راه نوش جان کنه برا صبحونه نگرداشتیم و شما هم کلی اونجا گشتی و کیف کردی ...
10 تير 1395

گشت و گذار بهاری

                            16 فروردین ، 24 ماهگی 17 فروردین 18 فروردین پارک اندیشه 20 فروردین (برا خرید کادو تولدت رفته بودیم بازار که شما قند عسل ماشین شارژی انتخاب کردی و ما هم خریدیم @@ فقط اینو بگم که خیلی وروجکی آقا پسر @@ بعدشم که ماشین رو گذاشتیم تو ماشین تا بیایم خونه همش اصرار داشتی که پشت ماشین بری و سوار ماشینت بشی که کل راه بازار تا خونه رو همون جا نشستی و منم همش حواس...
29 خرداد 1395

بای بای می می

      پسرم شیرین زبونم شکر خدا شما یه پله دیگه از پله های بزرگ مرد شدنت رو تو سن 24 ماهگی با سربلندی بالا رفتی و من و بابایی بابت این مسئله خیلی خیلی خوشحالیم و بهت افتخار میکنیم .     رسا جونم همه این عکسا مربوط میشه به 10 روزی که شما دیگه می می مامانی رو نخوردی و مثل یک بزرگ مرد به ما نشون دادی که خیلی صبور و شجاع هستی البته منم همه تلاشم رو میکردم که کمتر یاد یار رفیق و شفیقت بیفتی و همه طول روز رو باهات بازی میکردم و برات قصه و ... خلاصه کل روز مشغول بودیم تا شکر خدا این مرحله رو به سلامتی پشت سر گذاشتی .     هر روز صبح میرفتیم نون بر...
7 خرداد 1395

عزیز دردونه من تولد دو سالگیت مبارک

    21 فروردین ماه برایم بزرگترین و بهترین روز از زندگیم ...   روز ملاقات با رسایم...   روز با شکوه به هم رسیدن و به آغوش کشیدنت...   روزی که تو را از درون خانه دلم به روی چشمانم نهادم و   عاشقانه عطر تنت را نفس کشیدم ...   و هزاران بار ...   بوییدمت ...   و بوسیدمت ...   چه لحظه ناب و پر آرامشی...   و به پاس دومین سالروز تولدت چند عکس   از وجود نازنینت   در آتلیه به ثبت رساندیم ...   لحظه لحظه زند...
22 فروردين 1395