رسا گل پسررسا گل پسر، تا این لحظه: 10 سال و 17 روز سن داره

. . .رسا نفس مامان و بابا

بای بای می می

1395/3/7 2:24
737 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

پسرم شیرین زبونم شکر خدا شما یه پله دیگه از پله های بزرگ مرد شدنت رو تو سن 24 ماهگی با سربلندی بالا رفتی و من و بابایی بابت این مسئله خیلی خیلی خوشحالیم و بهت افتخار میکنیم .

 

973807akam7fskhn.gif

 

رسا جونم همه این عکسا مربوط میشه به 10 روزی که شما دیگه می می مامانی رو نخوردی و مثل یک بزرگ مرد به ما نشون دادی که خیلی صبور و شجاع هستی البته منم همه تلاشم رو میکردم که کمتر یاد یار رفیق و شفیقت بیفتی و همه طول روز رو باهات بازی میکردم و برات قصه و ... خلاصه کل روز مشغول بودیم تا شکر خدا این مرحله رو به سلامتی پشت سر گذاشتی .

 

 

هر روز صبح میرفتیم نون بربری میگرفتیم و شما تا میرسیدیم نونوایی با صدای بلند به نونوا میگفتی آقا نون

12.gif

تو مسیر اومدن به خونه هم کمی از نون تازه رو نوش جان میکردی و منم خوشحال از این مسئله

12.gif

12.gif

بعد از صبحونه میرفتیم تاب بازی و سرسره بازی و موقع برگشتن مامانی شما رو به بستنی مهمون میکرد و مسیر برگشتن تا خونه رو با خوردن بستنی طی میکردی

12.gif

ناهار رو که میخوردیم شما میومدی بغلم سرت رو میزاشتی رو شونم و می خوابیدی که البته اینجا شما سومین روز بود که می می مامانی رو نخورده بودی و خودت تنهایی رو کاناپه خوابت برده بود االهی مامان دورت بگرده

12.gif

بعد خواب عصر کاهی بیدار که میشدی برات چایی با نبات و کلوچه میدادم و نوش جان میکردی و بعد که بابایی از اداره میومد شما با بابایی یکم ماشین بازی میکردین و بعد میرفتین دوباره پارک.

12.gif

یک روز درمیون آب بازی داشتیم و هر روز یکی از اسباب بازیهاتو با خودت میبردی داخل استخرت و باهاشون یک ساعتی بازی میکردی

12.gif

یه بازی دیگه که تو این مدت انجام دادیم رد کردن ماکارونی از داخل سوراخهای آبکش بود که دوست داری و بازم بازی میکنی که این بازی قدرت تمرکز رو بالا میبره و شما این کار رو خیلی خوب انجام میدی

12.gif

رو دیوار سفره یکبار مصرف و کاغذ چسبونده بودم و کتاب رنگ آمیزیت رو هم زده بودم دیوار و شما بعضی وقتا میرفتی و اونجا نقاشی میکشیدی ورق زدن کتاب رو دیوار رو دوست داشتی و بیشتر این کار رو میکردی

12.gif

یه وقتایی هم کتاب رنگ آمیزیت رو میاوردیم پایین و شما رنگ آمیزی میکردی

12.gif

برات با آجر های بازی جاده درست میکردم و ماشین بازی میکردیم

12.gif

و شما سعی در خراب کردن گارد ریلها

12.gif

اینبار از بابا خواهش کردیم برامون کارتون بیاره تا روش جاده درست کنیم و منم که عاشق کاردستی و این جور چیزام با آوردن کارتون زودی اومدم و برات این جاده رو درست کردم که شما گل پسر کلی خوشت اومده بود مخصوصا مکان بنزین و گاز که همش میگفتی بنزین یعنی ماشینارو ببریم و بنزین بزنیم

12.gif

این برج وسط میدون رو هم بابا برا میدون ما درست کرد و گذاشت

12.gif

بازی دیگه پازل چوبی بود که اسم همه حیوونارو میگی و جاشون میذاری

12.gif

 پسر گلم

اینم یکی دیگه از خاطره هایی که تو دفتر خاطراتمون ثبت شد...

شکر خدا این مرحله هم به سلامتی سپری شد. به امید روزهای پربارتر و شادتر .

 الهی که همیشه سالم و سرحال وشاد باشی و همه مراحل زندگیت رو با سربلندی سپری کنی.

 

 

12.gif

 

اینم یه هدیه کوچولو از طرف من وبابایی

 

لوازم تحریر چوبی برا پسر اهل کتاب و قلم خودمون

اسمارت گیم چوبی برا پسر باهوش خودمون

تا یه پست دیگه و یه خاطره دیگه بای بای

 

Thanks504.gif

پسندها (4)

نظرات (0)