رسا کوچولوی من تو دنیای بازی ( 17 ماهگی)
وروجک خان من عاشق ماشین و غام غام
اینجا همش دستات رو ول میکردی و دست میزدی و میخندیدی آخه این سفینه همش میچرخید و تکون میخورد شما هم عاشق چرخیدن دور خودتی به خاطر همین خیلی دوست داشتی و همش دست میزدی منم نگرانت میشدم که نیفتی که دیگه نتونستم از اون لحظت عکس بگیرم
لوک خوش شانس من
شما سوار هواپیما و ماشین میشدی منم گیم هاشو بازی میکردم
شما و بابایی کلی با این انگری برد بازی کردین
هانی من منتظر اومدن قطار
کل ماشینهای شهر بازی رو سوار شدی و کیف کردی
تو این یکی که خیلی خیلی بهت خوش گذشت آخه آهنگ اوپس اوپس داشت و کلا هیجانش بیشتر بود
آخر شادی و هیجان عسل خان با جیغ و داد
بعدش هم با این آقا پسر کلی دالی بازی کردی و خندیدی
اونجا هم از آقای عکاس خواستیم از فندق خان ما یه عکس یادگاری بگیره که بنده خدا 4 تا عکس گرفت که تو یکیش شما تونستی یه عکس درست و حسابی داشته باشی بس که شیطونی میکردی فدات شم
اینجا منتظر بودیم تا عکس شما رو آقای عکاس تحویل بده منم از فرصت استفاده کردم و شام شما رو بهت دادم خوردی نوش جون ملوسکم
شام هم رفتیم عطاویچ البته شما شامت رو تو دنیای بازی خورده بودی ولی یه کوچولو از استیک داخل دورافیل و سیب زمینی سرخ کرده بهت دادیم خوردی ، مثل اینکه خوشت اومده بود قربونت برم نوش جونت.
عزیز دلم من و بابایی از شاد بودنت لذت میبریم الهی که همیشه شاد و سلامت باشی
دوست داریم